بازار چارسو در تقاطع خیابان جمهوری و حافظ و روبروى پاساژ علاالدين واقع شده است. از سه سال پيش و از زمان احداث اين مركز خريد، تيم سازنده به دنبال شروع مبحث برندينگ و گرافيك اين مركز بودند. در ابتدا با مشورت با آژانس رسانه خلاق و «فرشيد شهيدى» نهايتا نام «چارسو» براى اين مركز خريد ٦٥ هزار مترى انتخاب شد و در مرحله ى بعد «استوديو شيزارو» طراحى لوگو، گرافيك محيطى و برندينگ چارسو را برعهده گرفت.
توضيحات مهرداد محمدزاده، مدير شيزارو را در اين مورد مى خوانيم: «يكى از بزرگترين چالش هاى ما در زمان طراحى لوگو و هويت بصرى چارسو اين بود كه به واسطه وجود پنج سالن سينما و طبقه ى فرهنگى، با يك زاويه فرهنگى در اين مجتمع تجارى نيز مواجه بوديم. در واقع چارسو به طور كامل تجارى نبود و تمركزى هم بر روى مسايل فرهنگى داشت و مى بايست با قشرهاى مختلفى از مخاطبان ارتباط برقرار كند.
ما از خاصيت معمارى مركز شروع كرديم كه زبان اصلى اش فرم مستطيل بود. استفاده از رنگ هاى درخشان و الهام از خط كوفى بنايى كه بسيار شبيه به فونت هاى ديجيتال بود و از لحاظ فرمى زبان نزديكى به فضاى مدرن داشت، برندينگ را وارد مرحله ى تازه اى كرد.
يكى از چالش هاى برندينگ در ايران دو زبانه بودن آن است. البته در كشورهاى ديگرى كه مثل ما رسم الخطى كاملا متفاوتى دارند، اين چالش هماهنگى با زبان انگليسى در طراحى لوگو و ديزاين وجود دارد. تلاش كرديم اين دو زبان با همخوانى و يكدستى بيش بروند و با مخاطب ارتباط برقرار كنند.
مساله بعدى گرافيك محيطى چارسو بود. در ايران معمولا روال كار به اين صورت است كه بعد از پايان كامل مراحل معمارى، از تيم طراحى گرافيك خواسته مى شود كه لوگو طراحى كرده يا فضاهاى خالى را با پيكتوگرام و ديزاين مرتبط پر كند كه البته كار درستى نيست.
در پروژه ى چارسو ما با همكارى تيم معمارى پيش رفتيم و با تعامل و همفكرى با ساير عوامل، ديزاين اين مركز را انجام داديم. بسيارى از مواقع كار سه وجه پيدا مى كرد: تيم ديزاين، تيم معمارى و كارفرما. بعضى اوقات حتى وجوه ديگرى مانند تيم چاپ و تيم اجرايى هم به آن اضافه مى شد؛ چرا كه به طور همزمان چندين گروه مشغول كار بر روى بخش هاى مختلف بودند.
اين پروژه از لحاظ فضا پروژه ى بزرگى بود و بسيار زمان برد. همزمان با طراحى معمارى و تغييراتش، ما هم مجبور به تغيير و آداپته شدن با آن بوديم كه اين مساله به سنگين تر شدن پروژه مى افزود.
نكته ى ديگر تغيير نگرش مردم نسبت به ذهنيت مركز خريد بود. همه از مركز خريد ذهنيتى شلوغ، درهم ريخته و گيج كننده دارند. سردرگمى در راهروها و پاركينگ طبقاتى از ديگر مشكلات مراكز خريد است. ما سعى كرديم با نزديك شدن به معمارى و استراتژى برند، فضايى استاندارد و راحت را تعريف كنيم. مثلا براى راهروها و خروجى هاى اضطرارى، تونل ها و مسيرهاى فرعى از رنگ هاى مخصوصى استفاده كرديم. با طراحى تايپ فيس سعى در ارتباط راحت تر با مخاطب داشتيم و براى هر طبقه از پاركينگ رنگ خاصى را تعريف كرديم كه با عميق تر شدن طبقات، رنگ ها هم سنگين تر مى شود.
به طور كلى همه تلاش ما اين بود كه سليقه هاى مختلف، ضريب هاى هوشى، اقشار و طيف هاى مختلف مخاطبان و خريداران با گرافيك محيطى چارسو ارتباط خوبى برقرار كنند و مخاطبى كه به قصد خريد يا تماشاى فيلم سينمايى وارد اين مركز مى شود از بودن در اين محيط لذت ببرد و با آن به سادگى ارتباط برقرار كند.